گزیده ای از نشریه عمار ......
قطعهای از بهشت (خاطراتی از بزرگان)
امروز با شهید همت
* گونیهای نان خشک را چیده بودیم کنار انبار. حاجی وقتی فهمید خیلی عصبانی شد. توپید به ما که «دیگه چی؟ نون خشک معنی نداره.» از همان موقع دستور داد تا این گونیها خالی نشده کسی حق ندارد نان بپزد و بدهد به بچهها.
* چشم از آسمان نمیگرفت. یک ریز اشک میریخت. طاقتم طاق شد، گفتم «چی شده حاجی؟» جواب نداد. خط نگاهش را گرفتم. اول نفهمیدم، ولی بعد چرا. آسمان داشت بچهها را همراهی میکرد. وقتی میرسیدند به دشت، ماه میرفت پشت ابرها. وقتی میخواستند از رودخانه رد شوند و نور میخواستند، بیرون میآمد. حاجی پشت بیسیم گفت «متوجه ماه هم باشین.» چند دقیقه بعد، صدای گریهی فرماندهها از پشت بیسیم میآمد.
ولایت در کلام شهید حمید باکری: یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسول و امامش باشد. بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تایید رهبری و امامت باشد.